صدرجهان محمد بن احمد آلبرهانصدر جهان محمد بن احمد، از عالمان بنام و پیشوایان ماوراءالنهر و فرمانروای بخارا از خاندان آلبرهان میباشد؛ این خاندان، خاندانی روحانی و سیاسی در ماوراءالنهر و بخارا در سده ۶ و ۷ق/۱۲ و ۱۳م بوده است. ۱ - معرفی اجمالیصدر جهان محمد بن احمد، (د ۶۱۶ق/۱۲۱۹م). از عالمان بنام و پیشوایان ماوراءالنهر و فرمانروای بخارا بود. قدرت سیاسی و شوکت اجتماعی فراوان داشت و به عناون حاکم دستنشانده و باجگزار قراختاییان کار میکرد. محمد بن احمد به شیوه نیاکان خود، ضمن اینکه بالاترین مرجع مذهبی حنفیان بخارا در روزگار خود بود، دیگر فقیهان و عالمان دینی ماوراءالنهر را نیز تحت فرماندهی و نظارت عالی خود میداشت. سازمان روحانی قدرتمندی پدید آورد که گفته شده حدود ۰۰۰ ۶ فقیه در آن عضویت داشتند و او هزینه زندگی آنان را میپرداخت. ۲ - حجگزاری صدرجهانصدرجهان در ۶۰۳ق/۱۲۰۷م حج گزارد و در این سفر چنان رفتاری از وی دیده شد که حاجیان او را «صدر جهنم» خواندند، زیرا شکوه شاهانه او را شایان یک دانشمند نمیشمردند. گویند بیش از ۱۰۰ شتر بار و بنه سفر او را حمل میکردند، او مراسم حج را در حالی که بر تخت روانی نشسته بود و دیگران آن را حمل میکردند، انجام داد. گفتوگوی او با درویش گرسنه و برهنهای به او برخورد و پرسید که آیا نزد خداوند اجر حج مرد مستمندی که با این همه دشواری حج به جای آورده با حج صدر که با آنهمه شکوه ادا شده، بربار خواهد بود. صدر پاسخ داد که البته هر دو یکسان نخواهد بود، زیرا که من فرمان خدا میبرم و تو بر خلاف عمل میکنی. خداوند به من گفته است: «اگر امکانت هست حج ادا کن» و به تو گفته: «خود را به دست خویش هلاک مساز». بدین قرار مرا دعوت کرده و تو را از زیارت مکه معاف داشته است، من مهمانم و تو طفیلی، و هرگز طفیلی را حرمت مهمان نیست. ۳ - در زمان خوارزمشاهدر ۶۱۳ یا ۶۱۴ق/۱۲۱۶ یا ۱۲۱۷م، که سلطان علاءالدین محمد خوارزمشاه آهنگ جنگ با خلیفه عباسی ناصر لدین الله کرد و رهسپار عراق شد، محمد و برادرش لفتخار جهان و دو فرزندش ملکالاسلام و عزیزالاسلام را به خوارزم تبعید کرد، ولی اینان همگی در ۶۱۶ق/۱۲۱۹م هنگام فرار ترکان خاتون مادر خوارزمشاه، به امر او کشته شدند. از افتخار جهان و دو پسر یاد شده محمد بن احمد چیزی دانسته نیست، جز اینکه گفتهاند که آن ۳ نیز از عالمان و فقیهای آل برهانند. ۴ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل برهان»، ج۱، ص۳۸۳. |